انتخابات شهرداری و شورای شهر تورنتو بود و کلا از بین تمام رقبا دو تا کاندیدای شهرداری مونده بودند که ممکن بود انتخاب بشند: یک مردک گرد قملبه ی مو بور با غبغب و اشکمی که داد میزد سالهاست نه…
انتخابات شهرداری و شورای شهر تورنتو بود و کلا از بین تمام رقبا دو تا کاندیدای شهرداری مونده بودند که ممکن بود انتخاب بشند: یک مردک گرد قملبه ی مو بور با غبغب و اشکمی که داد میزد سالهاست نه…
میخوام از مرز رد بشم. گیج میزنم و احساساتی ام، انگار که حالا میخوام چه گوی عظمایی بخورم. یه زن و شوهر ایرانی مامان و خوشتیپ و جا افتاده هم هستند توی مرز، من گیج میزنم و هالو وار میپرسم…
یک دفعه ای من خودم رو عن کردم، گفتم که توی آزمایشگاه غذا نخورید، بوی اون نکبتی که کوف میکنید میپیچه تو آزمایشگاه، زمستون ها هم که در و پنجره بسته است، خفه میشیم به مولا. اون مادمازل پیردختری که…
دور هم نشسته ایم، یک شراب مقبولی در میان سفره است. گرمیم، حرف میزنیم، هم مزخرف صد تا یه غاز میگیم، هم عمیق فلسفی ِ تهوع آور. نگران نیستیم که کسی چیزی که گفت داشت به ما یا شما می انداخت،…
من گشنه نمیشوم. یعنی میشوم، اما اولین علامت گشنگی را در معده ام احساس نمیکنم. در اخلاقم احساس میکنم. دومین علامت گشنگی هم سردرده، بعد کم کم معده هم ضعف میره و به تکاپو میوفته که صدا هم بده. بنابراین…
مادرم میرود صبحها میدود. من نمیروم. چون باسنم گشاد است. باید مادرم را الگو قرار بدهم، اما الگوی من دانشجوهای دکترایی هستند که بعد از شیش سال ول گشتن به درجه فخیم دکترا نائل میشند و سپس بیکار ول میچرخند.…
میریم با مادرم مینشینیم تو یه بار ِ مقبول. دو تا گیلاس شراب قرمز ِ شیراز استرالیا سفارش میدهیم. دخترک پیشخدمت لبخند میزند به حسن سلیقه ی ما. پیتزا هم میگیم بیاره و با مادرم گپ میزنیم و یه جشن…