یک تازه از ایران برگشته میگفت شهوت در فضای تهران شناور است. کس دیگری میگفت، حرف زدن معمولی در تهران با بقال، با چقال و با آقای محترمی که در صف بانک دیدی تبدیل شده به یک مسابقه ی لاس.…
یک تازه از ایران برگشته میگفت شهوت در فضای تهران شناور است. کس دیگری میگفت، حرف زدن معمولی در تهران با بقال، با چقال و با آقای محترمی که در صف بانک دیدی تبدیل شده به یک مسابقه ی لاس.…
یک ماه قبل از باز شدنش روی شیشه هایش تبلیغ بود که به زودی در این مکان داروخانه ی شیما* با ارائه ی خدمات دارویی و آبمیوه گیری آغاز به کار میکند. ما هم هر روز رد میشدیم و با…
لب مرز پیاده مون کردن برای انگشت نگاری. مامور مرز آمریکا که با پاسپورتها و انگشت نگاری ور میرفت، با ما و به خصوص با رفیقم میلاسید و از اطلاعاتش راجع به ایران لاف میزد. زر زر میکرد و من…
خیلی به این فکر میکنم که اگر تحت جو از ایران نرفته بودم و در آن شرکت سر تخت طاووس به آن کار حمالی با ساعتی سه و پانصد ادامه میدادم و از دانشگاه تهران انصراف نمیدادم و میماندم تا…
شرکت فعلی برای چهار هفته ی آینده مرا با کار بمباران میکند تا از آخرین فرصتها برای بیگاری کشیدن هم استفاده کرده باشند. توافق کردم که به جای دو هفته پنج هفته بمانم و یک پروژه در لوس آنجلس انجام…
دیروز سی و یک سالم تمام شد. یادمه تولد سی سالگی به شدت دپرس بودم. حتی بغض کرده بودم و آماده بودم که الم شنگه راه بندازم. به این مناسبت که پیر شده ام. به این دلیل که نمیشود آنچه…
نمیتوانم یک مسائلی را توضیح بدهم. نمیشود داستانی که بابا و همه مان را با او له کرد را هیچطوری گفت. نمیشود آنچه گذشت را شرح بدهم اینجا و زیر این عنوانی که دوست و آشنا و دور و نزدیک میدانند من…