هر چی از طول دوره دکترا میگذره، بیشتر به عمق ِ این هدر دادن ِ عمر پی میبرم. به این کسالت و بیهودگی، که بری هر روز پشت اون میز ِ ناراحت تو اون پارتیشن مرعوب کننده بشینی، نگران باشی که مردم تو مانیتورت نبینن داری روزنامه میخونی یا تو یوتوب دوربین مخفی نیگاه میکنی، و قیافه ی علمی ای به خودت بگیری و هر وقت استادت داشت رد میشد خودت رو مشغول نشون بدی. جون بکنی، با تمام ِ وجود جون بکنی، و یه چیزهایی رو سر ِ هم کنی بفرستی کنفرانس. کنفرانس هایی که یکی در میون ردت میکنه و میذارنت رو دست ِ استادت. بعله، باز هم رد شدم از کنفرانس. به عادت ِ دیرینه ی امسال. در حالی که همه توی آزمایشگاه از این کنفرانس ِ دست ِ دو دیگه جواب ِ قبولی گرفتند، من پشت ِ دیوار ِ کوتاه ترین ِ مانع ِ دکترام هم موندم.
ملت گهگدار به من ای-میل میزنن، میپرسن چه طوری برای دوره دکترا و ارشد تو خارج اقدام کنند و پذیرش بگیرند، میخوام بگم قربونتون برم، دکترا میخواید چی کار؟ ایرانی ای رو میشناسید از دانشگاه شریف و تهران و پلی تکنیک و آزاد تهران ِ شمال و آزاد ِ واحد نجف آباد و پیام نور ِ دلیجان که در مملکت ِ غربت دکترا نخونده باشه؟ کدوممون گهی شدیم؟ کدوممون با این دکترا خوندن رستگار شدیم؟ کدوممون استاد ِ فلان ِ دانشگاه شدیم؟ همه که یا برگشتند ایران، یا یه کاری پیدا کردند که با مدرک ِ لیسانس ِ ایرانمون هم پیدا میشد !
نه قربونتون برم، نخونید، ما خوندیم، مثه سگ پشیمونیم. یه پذیرش ِ ارشد بگیرید، بیاید یکی دو سال تحت ِ نظر بگیرید مملکت ِ خارجه رو، کار پیدا کنید، نون ِ بازوتون رو بخورید و کو.ن ِ هیچ کنفرانسی رو بو نکنید.
پانوشت: نوشته های روز ِ بعد از رد شدن از کنفرانس
البته البته واضح و مبرهن است که ثروت بهتر از علم است و بنده ای که بتواند عشق و حال دنیا را ببرد، اگر بجای آن درس بخواند جاش کجاس؟ ته جهنم 😐
واقعا شما یه صلوات باید برات فرستاد با این حدیث های جالبی که میگی. صلوات !
البته نه که بخوام حرفهای خاله پیرزنکی بزنم ها…نه…
طاقت بیار دانشمند…
ولی خب این هم از عوارض مدرک هست دیگه
به امید روزهایی برو جلو که یه چیز دست اول رو پیدا می کنی
ادامه بده…
مثبت باش…
اگه همه ی بی ثواد ها مثل شما بود ثوادشون، آقا چی میشد…
شما آينده تون درخشانه … براي رسيدن به هدف بايد زحمت كشيد ديگه !
چرا نشه استاد شد ! مطمين باش همونجا يه دانشگاه خوبي پيدا ميشه و راحت استاد ميشي.
خانوم، خدا از دهن ِ شما بشنوه !
البته الان این بحث رد شدن مقاله تو کنفرانس و مجلات یه مقدار سیاسی و پارتی بازی هم شده – تو رشته ما که به قول استادمون کافیه چشمات بادومی باشه یا یه چنگ، ینگ،پنگی تو اسمت باشه تا مقالت درجا قبول بشه – از بس که این چینی ها و هندی ها گرفتن همه جا رو !
هی میخوام بشینم مفصل یه مطلب درباره آسیب شناسی ! این قضیه پذیرش گرفتن بنویسم – حسش نمی یاد – شاید یه روز بنویسم بزارمش این جا-
استاد واقعا بیاید بنویسید در مورد ِ این مسئله چشم بادومی ها. فقط سوتی ِ قضیه اینه که هر دو تا استاد ِ من چشم بادمی اند !!
البته این موضوع که کارهایی که بچه های دکتر می کنند با لیسانس هم می شه انجام داد فقط برای رشته های مهندسی صادقه و نه science . چون اصلا دکترا در رشته مهندسی معنی نداره. دکترا یعنی یه تحقیق بنیادین، بیشتر تحقیق های دکترای مهندسی یه جورایی خودش را قاطی شیمی، فیزیک یا بیولوژی کرده. خوب وقتی طرف فارغ ااتحصیل می شه نمی تونه کار ریسرج پیدا کنه چون شرکت ها ترجیح می دن یه scientist استخدام کنن.
واقعا ، یکی بیاد اینارو به این دوست پسر ِ عظمای من بگه که داره دکترای مهندسی میخونه !!
سلام دانشمند.
از داشبورد وردپرس میام اینجا. جزو وبلاگهایی بودی که بیشترین رشد رو داشتن. بلاگفاتو خوندم، خیلی برام جالب بود. من تو 360 میخوندمت. فکر کنم تو هم منو یادت بیاد :دی
به به، باعث ِ افتخار !! سیصد و شصت… کدوم بودی؟ به خدا مال ِ دو سه سال پیشه سیصد و شصت !
هشتادی ها رو عشق است 😉 در اصل نرگسم اما تو وبلاگستان ماهتو صدام می کنن 😀
آهاند ! نرگس، هشتادی؟ مممم، فکر کنم میدونم کی هستی… هشتادی.. هاها، آره یادم اومد، کاریکاتور میکشیدی !
آره خودشم 🙂
آقا من یک نظر کوجکی دارم نسبت به این دیدگاه شما. از این شروع کنم که من هم الان سه سال است در آمریکا مشغول دوره دکترا هستم. مشکلات این دوره را درک می کنم اما هیچ وقت به چیزی شبیه این که شما می گویید نرسیدم. برعکس بسیار اشتیاقم به دوره دکترا و تحقیق بیشتر شده است. دوستان من هم بعضا دیدگاه شما را دارند و حق هم دارند. این دیدگاه معمولا به دو چیز بر میگردد:
۱) در بسیاری از موارد این دوستان اصولا از ابتدا هم علاقه ای به گرفتن دکترا نداشتند و یا اینکه ایده درستی از تحقیق و سبک زندگی آن نداشتند. عاشق رشته شان نبودند و دقیقا نمی دانستند که چه جور کاری به روحیه شان می خورد.
۲) من هم مثل دوست دیگری که اینجا نظر دادند عقیده دارم که دوره دکترا در رشته های مهندسی اصولا بی معناست. اصلا منظورم کوجک کردن رشته های مهندسی نیست، فقط معتقدم که دوره دکترا با شرایط و ویژگی های خودش برای رشته هایی است که تحقیقات فرضیه محور «hypothesis based» دارند. از این دید معتقدم که در رشته ای مهندسی دوره دکترا باید به یک دوره تخصصی دیگری تغییر نام دهد.
فرض من این است که شما رشته تان مهندسی یا رشته های مرتبط است. اما اگر اینطور نیست به نظرم همان نکته اول بهترین حدس من است.
مخلص
نه، من دکترای علوم دارم میگیرم و مسئله دکترا خوندنش نیست. مسئله رشته امه. وقتی جوون بودم با ریاضی و جبر و حساب و آمار و احتمال کیف میکردم، اما الان به ادبیات و سینما و روانشناسی علاقه مند شدم، با دنیای دکترا خوندنم جور در نمیاد و خلاصه خر تو گل !
سلام
هی!
فعلا که اساتید دارن رو مخ ما می رن که دکترا هم بخونیم!
ولی این سربازیه یه کم اذیت می کنه و شاید خرمون کرد و گوش شیطون کر مجبور شدیم که دکترا بخونیم.
جالب می نویسی.
به سلامتی ! برای فرار از سربازی مباحه. برای رفع ِ کسالت، حرام